فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

دختر مهتابی فاطمه گلی

تولد دوماهگیت مبارک محمد رضا

دیروز روز بدی نبود در واقع همه روزهای خدا خوبه شکر می کنم به خاطربزرگی   ومهربونیت ای خدای مهربان محمد رضا دو ماهه شد عزیزم تمام زندگیم ای که با ورودت گرمی وصفا وصمیمیت رو به کلبه قلبمان هدیه دادی وعشق را درما به اوج رساندی با گرمی نفست زنده ایم وبا عشق روزمان را شروع می کنیم وبه پایان می رسانیم پس باش تاعشق در ما کامل شود عزیزم تولد دو ماهگیت مبارک صبح ساعت 7محمدرضا بیدارشد چون گرسنش شده بود وقتی صداشو شنیدم روشو برداشتم دیدم داره دستاشو می خوره ای مادر به فدات دلم آب شد کوچولوی ناز من، تو بغلم گذاشتمش به چشام خیره شد ولبخنیدی زد قند تو دلم آب شد خدایا دنیا یه طرف شم...
26 دی 1391

میریم برای چکاو وواکسن داداشی

الان ساعت یک ونیم نیمه شب است وچون روز وقت کافی ندارم که بیام مجبورم بعد از اینکه بچه هارو خواب کردم بیام فاطمه ظهر خوابیده بود به زور خوابش برد محمد رضارو هم تا خواب کردم شد ساعت11 تا دو ساعت دیگه یعنی 3/45دیگه دو ماهش تموم میشه صبح قراره محمدرضا رو ببرم بهداشت برای چکاو وزدن واکسن خدای من روز سختی رو در پیش دارم خدا کنه مثل فاطمه باشه قربون فاطمه برم واکسن که میزد نه گریه می کرد ونه تب می گرفت اینم بگم که پسرم خیلی ارومه ماشالله خوش خنده وبا مزه اغوش که می کنم کلی برام می خنده و صدای ها ها از گلوش در میاره می خواد بگه اغو ولی هنوز قادر به گفتن نیست البته به جز در سه مرتبه که اونم خونه اقاجون...
25 دی 1391

من اومدددددددددددددددددددددم

  سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام من اومدم بلاخره مشکل سیستمم حل شد ویه سیستم گرفتم وانشالله اگه مشکلی پیش نیاد از این به بعد بیام وخاطرات شما گلهای زندگیمو اینجا ثبت می کنم از دوستان هم عذر می خوام که زحمت کشیدن کلی نظر گذاشته بودن ومن نتونستم به خاطر مشکلم بیام پیششون از این به بعد از خجالتتون درمیام امروز24دی ماه 1391 است وحال جوجوهای منم خوبه بابااحمد صبح ساعت 9رفت سر کار وآخر هفته باز میاد  ومحمد رضا هم بهش دارو دادم چون مرتبآ به قول خودمون سر دل داره وبالا میاره بهش دارو محلی میدم درواقع یه نوع طب سنتی هست ارومش می کنه بعد گرفت خوابید فردا هم ...
24 دی 1391

سلااااااااااااااااااااااااام

سلااااااااااااااااااااااااااام چون وقتم کمه نمی دونم چی بنویسم در واقع من تمرکز ندارم  انشالله بتونم وقت خوشی گیر بیارم بیام بنویسم فقط بگم فاطمه  سرما خورده بود وحالا خدارا شکر بهتره عاشق داداششه هر وقت  گریه می کنه براش شعراشو  می خونه واونم آروم میشه نمی زاره  گریه کنه  محمد رضا حالش خوبه راستی فردا قراره ختنه بشه   ودر ضمن هفته آینده تولد فاطمه هست خدا کنم بتونم برنامه ای  که براش دارم بتونم اجراش کنم منتظر خبرای جدید وعکسها باشید پس تا بعد ...
30 آذر 1391

پیشاپیش یلداتون مبارک....

                                       یلدا دختر سایه موی بلند بالا                 یادگار نام وطن، میوه پاییزی ایران و عروس زمستان، در راه است.  او را بر سفره مهربنشانیم و با نسل فردا پیوند زنیم و ایرانی بودن را فراموش نکنیم.                       &nb...
28 آذر 1391

یک ماهگیت مبارک پسرم

سلام به همه دوستان گلم وسلام هم به دختر نازم تاتنه مامانی وگل پسرم محمد رضای خودم امروز 25 آذر هست ویک ماه گذشت یک ماه از تولد محمد رضا گذشت  وچه زود گذشت عزیز دلم یک ماهگیت مبارک   خوشحالم بااینکه دوران سختی رو گذرنوندیم ولی شکر به خاطر وجودت کوچولوی من واز اینکه شمارو دارم خوشحالم وشکر که خداوندبه من نظر دارد خوشبختم که خداوند  شمارا به من بخشید والان 24 ساعته پیشمی وبا وجود شما گلهای نازم به زندگی امیدوارتر شدم شکوفهای زندگیم با وجود شما من زنده ام ونفس میکشم خداراهزار  مرتبه شکر  شب که موقع خواب میشه فاطمه تختشو ول میکنه میاد پیش من تو بغلم می ...
25 آذر 1391