فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

دختر مهتابی فاطمه گلی

چهارمین مرواریدت مبارک عزیزم محمد رضا جون

سلام عزیز مامان وسلام به دوستان گلم عزیزم اسهالت خوب شده با اینکه هنوز گلاب به روی همه پی پیت هنوز یه کم شل هست ولی در مقایسه با اون روزهای خییییییییلی بد خوبه زخمت پاهات هم خوب شده نمی دونی چه کارا برات کردم وچه زجرها رو تحمل کردم تا زود خوب شدی بدتر از همه باز کردن پاهات که مراقب زیادی داره تا اینکه یه وقت آخخخخخخخخخخخخخخخ جیش میشی وووووووووووووووووف پی پی نکنی با این حال این روزها زیاد شستم وطاهر کردم وهنوز هم چیزهای دیگه دارم که در یه وقت مناسب باید شسته بشن الان هم کلی سفارش خیاطی دارم که خیییییییییییییلی تو فکرشم مانتو وشلوار مدرسه تا 28 شهریور همه باید آماده باشن تازه دارم تدار...
20 شهريور 1392

دخترم روزت مبارک

سلام سلام به توت فرنگی خودم وبه همه دختران نجیب و خوب ایران ومخصوصآ همه دخترهای سایت نی نی وبلاگ روزتون مبارک   روز دختر را به همتون تبریک می گم نی نی های خوشگلامیدوارم از بهترین دخترهای خوب دنیا بشید وهمچنین برای مامانهای خوبتون افتخاربیافرینید خوش به حالم که دختری مثل شما دارم عزیز مامان توت فرنگی نازم همیشه در رویاهم بود که دختری داشته باشم با موهای بلند وچهره ای بشاش وخنده رو وخوشگل ودیری نپایید که خداوند بزرگ این افتخار را نصیبم ساخت که دختری با چهره معصوم ودوست داشتنی خندان وجذاب واز هم مهمتراز همدل ومونس روزهاوشبهای تنهاییم........... خدایا شکرت به خاطر این نع...
16 شهريور 1392

اسهال محمد رضا وپرستاری مامان

سلام به همه دوستای گلم وبه بچه های نازم یه چند روزی گرفتاربودم گرفتار بیماری محمدرضا ی گلم که اسهال داشتی اولش یه کم بود یه روزداشتی یه روز نداشتی بردم دکتر گفت به خاطر مسافرت بود روده هاش به هم ریخته که یه مدت زمان می بره تا خوب بشه یه قطره خوراکی به نام لومکس داد که از بس تند بود که خودم هم نتونستم بخورم البته اولش نمی دونستم اینقدر تند دکتر گفته بود ولی نمی فهمیدم تا این اندازه طعم ش بدهست، با قطره چکان ریختم ته گلوی هم فاطمه وهم محمدرضا داشتن پس می رفتن نفسشو گرفت کلی ترسیدم فاطمه هم کمی اسهالی شده بود ولی الان خوب شده ولی محمدرضا رو دیروزدوباره بردم دکتر معصوم متخصص اطفال که دکتر فاطمه ب...
14 شهريور 1392

محمدرضا :شاید که مخترع شدم

سلام اینبارمامانم چندتا عکس گذاشته از شیطنتهای من که نشان دهنده پیشرفت من وشاید که من مخترع وبعدش دانشمند ویا پروفسورشوم ودیگر نمی گویم زیراکه من مرد متواضع ای هستم نباید زیاد از خودم تعریف وتمجید کنم من محمدرضا مخترع خواهم شدچون به کارهای الکتریکی ومکانیکی وامثال آنهادر کل علاقه شدید دارم چونکه هرچی را که یافتم بی دریغ دست به کار خواهم شد یابازش می کنم ویا اگر باز است می بندم حالا بماند که یادرستش می کنم ویا خراب این گوشی رو که مشاهده می فرمایید گوشی خاله جان فاطمه هست که چندروزپیش اومده بود خونمون وگوشیش رو باز کرده بود که کارت ممریشو دربیاره منم دیدم تمام دل ورودش ریخته بیرون داشتم ...
10 شهريور 1392

سفر به مارگون

سلام به دوستای گلم به شما که با پیامتون وبه یاد مابودن  عشق وانگیزه مارو به این وبلاگمون بیشتروبیشتر میکنه وسلام به توت فرنگی خودم ونخود فرنگی نازم گفته بودم یه مسافرت یهویی پیش اومد ومارفتیم کلی هم خوش گذشت جاتون خالی وسبد سبد گل واما انگیزه اینکه نتونستم آپ کنم وخاطرات سفر رو بگم این بود که همه عکسهای سفر فرمت شدند ولی خوشبختانه همه عکسها روآبجی گلم که آچار فرانسه کل طایفه هست وهرمشکلی برای هر کی پیش بیاد حلال مشکل هست ریکاوری کرد وبرگردوند  نمی دونیدکه چقدرخوشحال شدم حالا می توانم  تعدادی  از عکسهارو بذارم عکس وروجکها  گلم     سخن گوی این پست هم نخ...
6 شهريور 1392

محمد رضاجونم مامان جان 9 ماهگیت مبارم

سلام به همه دوستان گلم وبه فاطمه جونییییییییییییی توت فرنگی مامان ومحمدرضای نازوگل وبلبل تآخیر من رو ببخشید یه مسافرت یهویی پیش اومد که بی خبر رفتیم سه روز بیشتر نبود ولی خیلی خوش گذشت جای شما سبز ولی اعصابم داغوووووووووووووووونه که دارم دیوانه میشم چرا؟ چون همه عکسهای دوربین فرمت شدن وفعلآ هیچ عکسی ندارم اونم چه عکسهایی بود تنها یه امیدی هست که باز چشمم آب نمی خوره که شاید بشه ریکاوری کرد وعکسهارو برگردوند شما دعا کنیدبرگردن همه خاطرات تو اون عکسهاست درام دق می کنم که اصلا حوصله نوشتم ندارم   عزیزم محمد رضا جان با دوروز تاخیر 9 ماهگیت مبارک چون تو مسافرت بودیم ونتونستم زودتر بیام ب...
27 مرداد 1392

حال گیریهای مادر وفرزند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلامآ علیکم خوبید خوشید سلامتید ما که بدک نیستیم فقط روزها وشبها در کار غلت می زنیم ولی کاری هم از پیش  نمی بریم یعنی اینکه ردش معلوم نیست چکار کردیم می شوئیم می سائیم ولی باز شستن وسائیدن هست جارو می زنیم وگرد گیری می کنیم باز در گوشه کنارها زباله هایی می بینیم که نمی دانیم چه جوری دوراز چشم ما خودشان را درآنجا ظاهر می سازند ولی این را می دانم که کار، کارتوت فرنگی کوچولو فاطمه گلی هست وهمینکه چشم در چشم ایشان می اندازیم با لبخندی مرموزانه خودرا سرگرم تلویزیون می نماید ویا اینکه با گرفتن گوشه ای از پرده وتکان دادن خود می خواهد مارا از اعتراض به این موضوع منع کند واما نتیجه می گیریم که دخ...
22 مرداد 1392

روز اول عید در کنار شیطنتهای وروجکهام

                     سلام به توت فرنگی ونخود فرنگی مامان وسلام به دوستان گلم عید همه شما مبارک امیدوارم عید خوب وپرباری داشته باشید ماه رمضان با همه برکتها ورحمتش تمام شد واونهایی بردند که حداکثر استفاده رو کردن خوش به حالشون ولی من که نتونستم استفاده کنم نه مسجدی نه هیئتی نه .............. خدایا یه فرصت دیگه بهم بده تارمضان دیگه شاید بتونم یه کم بیشتر استفاده کنم روسیاهم به درگاهت که حتی خجالت می کشم ازت حاجتی بخوام ولی در عظمت وبزرگیت شکی نیست ویکه مشکله بزرگ منو که اونم با شرمنده گی ازت خواستم ت...
18 مرداد 1392

پیشاپیش عید فطر بر همه دوستان خوب وشیعیان جهان مبارک باد

                                   عید فطر.. عید پایان یافتن رمضان نیست.. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است.. چونان ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد می شود. رمضان کوره ایی است که هستی انسان را می سوزاند و آدمی نوبا جانی تازه از آن سر بر می آورد. فطر شادی و دست افشانی بر رفتن رمضان نیست، برآمدن روز نو، روزی نو و انسانی نو است. بناست که رمضان با سحرهاوافطارهایش.. با شبهای قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد. اگر ...
17 مرداد 1392

آرایشگری مامان وروزشمار نخودیهابه روایت تصویر

سلام به جوجوهای ناز وگلم وسلامی پراز عشق به دوستای عزیزم واز اینکه مدتی نبودم ناراحت وعذر می خوام که با نظرات خوبتون واحوال پرسیهاتون منو شرمنده ومسرور نمودید   خوب من رفتم ولی بادست خودم ناآگاهانه نتم رو قطع کردم چون با پیامی که برام اومده بود ومن فکر کردم شارژنتم تموم شده با کلیک برروی یه دکمه همه چیزو خراب کردم خوب بعد که معلوم شد تا هنوز فعاله ولی نمیشه استفاده کرد باید صفرش می کردم که به دردسر افتادم وچندروزی به طول انجامید ونتیجه ش دلتنگی من واسی همه شما دوستان خوبم ولی بی خیال حالا که اومدیم ............... خوب نمی دونم از کجا شروع کنم چون کلی اتفاقات افتاد بین منو شمابچه ها ی...
12 مرداد 1392