فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

دختر مهتابی فاطمه گلی

روزهای شیرین...........

1391/11/23 23:00
682 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گلی خانم و موش موشیه کوچولویم

الان که دارم می نویسم همتون خوابید ومن باید بیدار باشم تاساعت یک داروی

فاطمه رو بدم آخه دیشب خواب موندم حتی صدای زنگ موبایل هم بیدارم نکرد

تا ساعت دو خودم بلند شدم حالا فرصت مناسبی هست که بیام اینجا باور نمی کنید

مثل بقیه مامان عاشق این سایتم وعاشق نوشتن خاطراتتونYellow Head Funny Smiley

                                         

از فاطمه که بیماریش تقریبآ خوب شده البته هنوز یه کم اسهال داره یه عادت بدی

که این گل دختر ماداره اینه که هرچی تودستش هست می کنه تو دهنش از کوچکی

این عادتش بوده و هر کاری کردیم نتونستیم ترکش بدیم نمی دونیم دیگه چکار کنیم

اگه کسی از مامانای مهربون راهکاری بلدن ممنون میشم منو راهنمایی کنندجمعه

که رفته بود پارک وقتی اومد صبحش افتاد به استفراغ ولی در عوضش از اینکه دست

وصورت وپاهاش کثیف باشه یا خاکی بشه بسیار متنفره دادوبیداد که من کثیف شدم

همین هفته قبل که رفته بودیم بیرون تقریبآ به خاطر بارون همه جا گلی بود خانم یه

ذره گل بهش می چسبید جیق وداد که برید منو بشویید


از نوازش کردن داداشش بگم که میگه الهی دورت بگردم پسملمه جون دلمه بعضی

وقتها که یه کارهایی می کنه ومن تنبیهش می کنم میگه داداشی زود بزرگ شو به

مامانم بگو منو تنبیه نکنه الهی قربونت برم که نمی دونی این تنبیها به خاطر ادبت

هست به خاطر بزرگیت هست چون دوستت دارم ،یه روز رو دیوار خط کشید ومن

مداد رنگیاشو گذاشتم بالای کمد با گریه به داداشش گفت داداشی وقتی بزرگ

شدی میری مدادرنگیهامو از بالی کمد برام بیاری کلی خندیدمYellow Head Funny Smiley که فکر میکنه

خودش همیشه می خواد کوچیک بمونه داداشیش که گریه می کنه زود میره پستونکشو

میزاره تو دهنش


محمدرضا هم که ماشالله آواز خوندنش قندتو دل ما آب میکنه نمی دونید

چه بلایی شده خوش رو وخوش خنده باهاش که حرف می زنی ازبس دست

وپا می زنه وبه گلوش فشار میاره که دلم می خواد درسته قورتش بدم چه زود زمان

میگذره انگار همین دیروز بود که متولد شده بود دوروز دیگه سه ماهش تمومه میره

تو چهار ماه

دوستتون دارم تا بی نهایت

 

برای دیدن عکسها

 

 

وای وای وای تا فهمیدیم فاطمه لیمو شیرین به خورد داداشش داد

اینجا هم که موگیرشو زده تو سر داداشش که به اصطلاح خودش خوگل بشه

محمدرضا صدا در میاره

داداشی تو بغل آبجیش که چه کیفی می کنه هروز کارش اینه که باید بغلش کنم

ژست فاطمه گلی از بس ورجه و ورجه کردی که م.هات ژولیده شده خودتو ببین کیفشو ببر

اصرار کردی که برات تولد بگیرم اونم نزدیک غروب اخه تولدش تو محرم بود کیک موقع خامه زدن

پیشم خراب شد روم نش عکسشو بزارم

ولی حسابی بهمون خوش گذشت

اینک رقص گلی خانم

اینجا منو بیرون کردی گفتی برو من خودم می خوام پسرمو خواب کنم، کنار خودم ،وقتی رفتم

وبرگشتم دوتاییتون خواب ناز رفته بودید

بازم تو بغل آبجی خانم

قربون خندهات برم

ممنون از حوصلتون

یه سبد گل تقدیم به شما

                                                   ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان شايان
24 بهمن 91 15:08
سلام گلم ممنون كه به يادمون بدي وقت كردي دوباره بيا يه پست مهم دارم فقط نظر يادت نره
مامان امیر مهدی (سوده)
24 بهمن 91 21:22
الهی بمیرم چقدر فاطمه لاغر شده معلومه مریض بوده حسابی تقویتش کن همه بچه ها مرتب دستشون تو دهنشونه دستهاشو مرتب بشور انشاالله سالم باشن هر دو شون.
مامان آتاناز
25 بهمن 91 1:21
ماشااله چه دختر نازیییییییییییییییی
خدا نگهش داره


مرسی گلم خوشحالم کردید که اومدید
مامان شايان
25 بهمن 91 9:03
دوست جونم خيلي خوشحالم كه خنده به لبات آوردم هميشه شاد باشيد


انشالله شما هم همیش شاد باشیدعزیزم
مامان الینا
25 بهمن 91 12:03
سلام ناهید جان .هردفعه که برام پیام گذاشتی به وبلاگ دختر قشنگت اومدم اما فقط پیام نذاشتم ! ببخشید شاید بی حوصله بودم ! رمز رو خصوصی میزنم


سلام خوبی ممنون که افتخار دادید تشریف آوردید چقدر خوشحالم کردید مرسی نمی دونستم که اومده بودید مرسی
مامان سارا
25 بهمن 91 14:21
سلام مرسی که به وبلاگ ما سر زدید،ما با اجازه لینکتون کردیم.

خوشحال میشم ببخشید اگه اومدید ادرستون رو لطفا برام بذارید
مرجان مامان آران
26 بهمن 91 13:22
خدا دختر و پسر خوشگلتو حفظ کنه منون که به ا سرزدین عزیزم