روزهای شیرین...........
سلام به گلی خانم و موش موشیه کوچولویم
الان که دارم می نویسم همتون خوابید ومن باید بیدار باشم تاساعت یک داروی
فاطمه رو بدم آخه دیشب خواب موندم حتی صدای زنگ موبایل هم بیدارم نکرد
تا ساعت دو خودم بلند شدم حالا فرصت مناسبی هست که بیام اینجا باور نمی کنید
مثل بقیه مامان عاشق این سایتم وعاشق نوشتن خاطراتتون
از فاطمه که بیماریش تقریبآ خوب شده البته هنوز یه کم اسهال داره یه عادت بدی
که این گل دختر ماداره اینه که هرچی تودستش هست می کنه تو دهنش از کوچکی
این عادتش بوده و هر کاری کردیم نتونستیم ترکش بدیم نمی دونیم دیگه چکار کنیم
اگه کسی از مامانای مهربون راهکاری بلدن ممنون میشم منو راهنمایی کنندجمعه
که رفته بود پارک وقتی اومد صبحش افتاد به استفراغ ولی در عوضش از اینکه دست
وصورت وپاهاش کثیف باشه یا خاکی بشه بسیار متنفره دادوبیداد که من کثیف شدم
همین هفته قبل که رفته بودیم بیرون تقریبآ به خاطر بارون همه جا گلی بود خانم یه
ذره گل بهش می چسبید جیق وداد که برید منو بشویید
از نوازش کردن داداشش بگم که میگه الهی دورت بگردم پسملمه جون دلمه بعضی
وقتها که یه کارهایی می کنه ومن تنبیهش می کنم میگه داداشی زود بزرگ شو به
مامانم بگو منو تنبیه نکنه الهی قربونت برم که نمی دونی این تنبیها به خاطر ادبت
هست به خاطر بزرگیت هست چون دوستت دارم ،یه روز رو دیوار خط کشید ومن
مداد رنگیاشو گذاشتم بالای کمد با گریه به داداشش گفت داداشی وقتی بزرگ
شدی میری مدادرنگیهامو از بالی کمد برام بیاری کلی خندیدم که فکر میکنه
خودش همیشه می خواد کوچیک بمونه داداشیش که گریه می کنه زود میره پستونکشو
میزاره تو دهنش
محمدرضا هم که ماشالله آواز خوندنش قندتو دل ما آب میکنه نمی دونید
چه بلایی شده خوش رو وخوش خنده باهاش که حرف می زنی ازبس دست
وپا می زنه وبه گلوش فشار میاره که دلم می خواد درسته قورتش بدم چه زود زمان
میگذره انگار همین دیروز بود که متولد شده بود دوروز دیگه سه ماهش تمومه میره
تو چهار ماه
دوستتون دارم تا بی نهایت
برای دیدن عکسها
وای وای وای تا فهمیدیم فاطمه لیمو شیرین به خورد داداشش داد
اینجا هم که موگیرشو زده تو سر داداشش که به اصطلاح خودش خوگل بشه
محمدرضا صدا در میاره
داداشی تو بغل آبجیش که چه کیفی می کنه هروز کارش اینه که باید بغلش کنم
ژست فاطمه گلی از بس ورجه و ورجه کردی که م.هات ژولیده شده خودتو ببین کیفشو ببر
اصرار کردی که برات تولد بگیرم اونم نزدیک غروب اخه تولدش تو محرم بود کیک موقع خامه زدن
پیشم خراب شد روم نش عکسشو بزارم
ولی حسابی بهمون خوش گذشت
اینک رقص گلی خانم
اینجا منو بیرون کردی گفتی برو من خودم می خوام پسرمو خواب کنم، کنار خودم ،وقتی رفتم
وبرگشتم دوتاییتون خواب ناز رفته بودید
بازم تو بغل آبجی خانم
قربون خندهات برم
ممنون از حوصلتون
یه سبد گل تقدیم به شما