فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

دختر مهتابی فاطمه گلی

روزشماری از زندگی گلهای باغم به روایت تصویر

1392/2/14 10:47
804 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر گلم وشاه پسرم

دوروز پیش یعنی روز پنج شنبه خدا دوباره در رحمتش رو به روی ما باز کرد وما حسابی

غافلگیر شدیم چه هوایی بود بارون با اون دانه های ریز ولطیفش گونه های مارو نوازش

می کرد حال می داد برای گردش این بود که من وفاطمه یهویی زدیم بیرو بعد از مدتها

که از گردش تو بارون محروم بودیم رفتیم وحسابی حالشو بردیم

 

اینجا در حیاط بودیم وخیلی وقتها هم بود که فاطمه شما نمی ذاشتید یه عکس

درست وحسابی ازت بگیرم حالا به عشق بیرون رفتن وگشتن تو بارون گذاشتید ازت

عکس بندازم


تیپتو برم نیشخند

 

 

خوب به هر درختی که می رسیدی می گفتی مامان عکسمو بگیر دیگه


فدااااااااااات یه بوته پیدا کردی رفتی طرفش ببینیم می خوای چکار کنی؟

داری گل می چینیییییییییییییییی


ای مادر به قربونت این گل وبه طرف من دراز کردی وگفتی اینو

واسی شما چیدم وگفتی مامان روزت مبارک آخه اون روز روز

مادر بود وتقلید از بابایی

قربون احساس قشنگت برم مامان جون


قربونت برم مامانییییییییییییی کلی واسی خودت ورجه وورجه کردی

وهمش راه می رفتی می گفتی مامانی من خیلی دوست دارمااااااا

کاش همیشه می تونستم ببرمت گردش

                                               

خوب اینجا موقع برگشتن اصرار کردی که بریم دوچرخمو بیاریم توکوچه دور بزنم

حیف بود توی این هوای عالی دلتو بشکنم این بود که اجازه دادم دوچرخه سواری

کنی

 

                     

حسابی حال کردی کوچه خلوت بود می رفتی وبر می گشتی

شب جمعه هم که رفتیم قدم گاه ابوالفضل عباس دعوت دایی عیسی وزن دایی

زهرا بودیم به صرف حلیم ومیوه وشیرینی

فاطمه، ماریا و فاطمه دایی الله کرم

 

 

اینجا هم گهواره علی اصغر بود که محمد رضا جا خوش کرده بود و دوست داشت

اونجا بخوابه کلی هم بازی کرد

tumblr_inline_mici2fRd891qz4rgptumblr_inline_mici2fRd891qz4rgptumblr_inline_mici2fRd891qz4rgptumblr_inline_mici2fRd891qz4rgptumblr_inline_mici2fRd891qz4rgp

جالب اینکه فاطمه هم 14 روزش بود که رفته بودیم وتو این گهواره خوابیده اینم عکسش

فاطمه در سن 14 روزگی در گهواره علی اصغر

خوب حالا که بزرگ شده بازم دوست داشت ورفت توش خوابید به زور درت آوردیم

گلی خانم


وایییییی چقدر من از این کارات خوشم میاد نازنینم

tumblr_inline_mici2fRd891qz4rgptumblr_inline_mici2fRd891qz4rgptumblr_inline_mici2fRd891qz4rgptumblr_inline_mici2fRd891qz4rgptumblr_inline_mici2fRd891qz4rgp


دیروز که روز جمعه بودچنان بارونی بارید که تاریخی بود تو این فصل شاید

به ندرت پیش بیادچنین بارونی داشته باشیم بابایی همساعت 2 رفت تهران

دنبال کارای بیمه و شرکت  خوب ما هم تو این هوای خوب حیفمون اومد تو خونه

بمونیم زدیم بیرون شب هم که رفتیم خونه دایی الله کرم  ومحمدرضا هم که سوار

ماشین فاطمه دایی شده نگااااااااااااااه تحویلم نمی گیره

 

 

اینجا مسافر زدی

خدایا یه طور فرمونو گرفته انگار خیلی وقته رانندگه بوده

فدای دوتا فاطمه که وقتی به هم می رسید فقط مشغول بازی هستید

که توجه به هیچ کس نمی کنید منم اومدم محفلتونو به هم زدم ببخشید

دیگههههههههه

بزرگ مرد کوچک بخورمت..............

tumblr_inline_mici2fRd891qz4rgptumblr_inline_mici2fRd891qz4rgptumblr_inline_mici2fRd891qz4rgptumblr_inline_mici2fRd891qz4rgp

بازی با بادکنک که خیلی سعی کردی تا خودشو بهش رسوندی

tumblr_inline_micgrj9Y2h1qz4rgptumblr_inline_micgrj9Y2h1qz4rgptumblr_inline_micgrj9Y2h1qz4rgptumblr_inline_micgrj9Y2h1qz4rgp

چیه ؟هاهاها!!!!!!!!!!!!!!

 

واما این دو سه روزه حسابی با لثه های نازت درگیری نمی دونم کی اون مرواریدهای

خوشگلت بیرون میان وراحت میشی اسهال هم داشتی که با دارو محلی به حداقل

رسوندمش بهتر شدی خدا را شکر

هرچی هم به دستت اومد با فشار تو دهنت نگهش می داری می خوای بخوری همین

امشب رفتم نماز بخونم اومدم دیدم فاطمه پاکت بسکو یتشو بهت داده شما هم

جویدید کم مونده بود قورتت بره که رسیدم خدا بهمون رحم کرد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

الهه مامان یسنا
15 اردیبهشت 92 20:04
بزرگ شده پسر نازت ها فاطمه جون چقدر تو ماهی آخه


ممنون گلم
خاله فاطمه
15 اردیبهشت 92 23:14
سلام...وای چه جالب بود...شانس من وقتی میرم بوشهر همه جا واسه خودشون میگردن
عکسا جالب بود خوبه این وبلاگ هست ما از دلتنگیمون کم بشه و چهره های مبارک رو زیارت کنیم...راستی تشریف بیار وبلاگ بنده به پست بیانیه های آقا در مورد سبک زندگی نظر بده...بابا ناسلامتی خواهرتیم یه سری به ما بزن..
بچه ها رو ببوس
یا علی

سلااااااااااااااام خوبی باشه حتماآبجی کوچکه بابا ادرسشو حفظم نبود امتحانات که تموم شد محمد رضا دربست مال شماباید یه کم به فاطمه برسم شما هم که بدت نمیاد تو بغلت باشه اومددددددددددددددددم

مریم--------❤
21 اردیبهشت 92 13:27
سلام به به چه عکسای خوشگلی دست شما درد نکنه جای ما خالی
مریم--------❤
21 اردیبهشت 92 13:27
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
21 اردیبهشت 92 19:39
سلام منم مثل شما دوتا دسته گل دارم خوشحال میشم بهمون سر بزنین


سلام چشم حتمآ