تب ناگهانی فاطمه
باورم نمی شد که امروز صبح که از خواب بلند شی حالت خوبه
خوب باشه الهی قربون مظلومیتت برم که وقتی تب می کنی یه دنیا
دلم برات می گیره دیروز صبح ساعت 10 که ازخواب پاشدی صدام
کردی من تواتاق خیاطی بودم داشتم مانتو خاله زیبادوست عمه رو
می دوختم وقتی اومدم وتوبغل گرفتمت بدنت داغ بود
ترسیم تب سنج که گذاشتم زیر بغلت 37 درجه بود تب نبود ولی سرمرز
بودخدایا چیکار کنم نه صرفه ای نه ریزش بینی نمی دونم چرا این قدر
بدنت داغ بودولی می دونستم طبیعی نیست تا ساعت 12 شروع کردی
به نق زدن تب سنج که گذاشتم دیدم حرارت بدنت 37/5 شده پاشوییت
کردم دیدم بیشتر شد شیاف گذاشتم تاعصر که بردمت
دکتر ولی هیچ نشونه سرماخوردگی نداشتی همین که وارد مطب شدیم
زدی زیر گریه که مامان من آمپول نمی زنم
دکتر که دیدت گفت گلوش چرک داره اونجا بود که
متوجه شدم که این یه نوع بیماریه جدیده که شایع شده ولی آمپول رو نوش
جان کردی می خواستم که اگه بشه آمپول رو نزنی ولی دکتر گفت تبش شدید
هست اگه بزنی بهتره خوب منم ترسیدم واین کارو کردم قربونت برم ببخش
مامانی چقدر گریه کردی ولی درعوضش بردمت خونه آقاجونت وکلی بااین
حالی که داشتی با سینا وابوالفضل پسرعمه ها بازی کردی
سینا که بامامان باباش رفت خونشون ساعت 12شب بود که ماهم با
عمه الهه می خواستیم بیایم خونه که ابوالفضل شروع به گریه کرد
که یافاطمه بایدپیش من بمونه من تنهام یا اینکه ماهم باید بریم کاریش
نمی شد کرداین بودکه از عمه سکینه خواستم که همراه ما بیادوقتی
برگشتیم تبت شدیدترشد خیلی شدید که من خیلی ترسیده بودم که نکنه
تشنج کنی همش نق می زدی و از شدت تب گریه می کردی
عمه ها خوابیدن ولی من تاساعت 3 نیمه شب بیدار بودم
هرکاری که لازم بود انجام دادم ازاستامینوفن گرفته تا شیاف
وپاشویی تا اینکه کمی تبت پایین اومد
ولی می ترسیدم خوابم ببره وبازم حالت بد شه این بودکه اصلانمی تونستم
درست بخوابم هر نیم ساعتی یه بار پامیشدم باتب سنج چکت می کردم
خداراشکر بعدازاذان صبح بودکه دیگه تب نداشتی خیالم راحت شد
واون هم خدا کمک کرد صبح ساعت٨/٥با صدای آیفون بیدار شدم عمو احمد
بابای ابوالفضل بود منم دیگه نخوابیدم ولی گیج بودم عمواحمد رفت بعداز
اینکه صبحونه خوردیم شروع کردم به غذادرست کردن حالم بدبود ولی
به روی خودم نیاوردم تاعمه احساس ناراحتی نکنه ساعت 9/40دقیقه بودبیدار
شدی خداراشکرخوب بودی تب نداشتی داروها اثر گذاشته بودن با پسرعمه
کلی بازی کردی
عصر هم که بامامان باباش رفتن خونه آقاجونش بعدازاینکه
رفتن شروع کردی به بهانه گرفتن بهانه بابایی
الهی بمیرم الان نزدیک به13روزی میشه که باباتوندیدی نمی دونستم
چه طورآرومت کنم آخه باباتومی خواستی امروزکه عمواحمدبا
ابوالفضل بازی میکردوقربون صدقش می رفت شماتوگوشه خونه
کز کرده بودی وباحسرت نگاشون می کردی
برای اینکه حواستو پرت کنم بغلت کردم به من گفتی مامان دارن کچار
میکنن یعنی چکار می کنن منم گفتم دارن بازی می کنن خلاص گریه ام
گرفته بود تااینکه گفتی به بابام زنگ بزن می خوام بهش بگم تاتنه دوشت
نداله هرکاری کردم که زنگ نزنم نشدآخه نمی خواستم بابات که دلش برات
یه ذره شده نارحت شه گوشی رودادم خودت شماره گرفتی هروقت بابابایی
صحبت می کنی میذاری رو ایفون اخه ماشالله به گوشی مامانی کلی واردی
همه جاش سرک کشیدی بابایی که جواب داد سلام کردی
بابایی هم باذوق جواب داد بلافاصله گفتی دوشت نلالم بابایی گفت چرا ؟
همینجوری پشت سرهم می گفتی چرا نمیای بیا بابایی دلم بلات تنگ شده
منم آروم گریه می کردم یغض گلوتو گرفت گوشی رو دادی به من با بابایی
که صحبت کردم صدای اونم از ناراحتی عوض شده بود تلفن قطع شد قرار
بودشب هم با خاله زهره ودایی عیسی برویم برازجان پیش زندایی زهرا
ازخونه گریه کردی تاکه از آبپخش بیرون رفتیم تااینکه خودت ساکت شدی
خاله زهره گفت بذار گریه کنه تااروم شه منو هم به گریه انداختی فدای دل
نازکت برم که چقدر داری تحمل می کنی هر روز میگی مامان فردا بابام میاد
فردا هم همین حرفو تکرار می کنی نمی دونم چیکار کنم برات مامانی.........
اززن دایی بگم دیروز دوقولوهای 6ماهش دنیا اومدن ولی نارس بودند
پرگشودند ورفتن یه دختر یه پسر این قدر ناراحت شدم که ..........................
اسم پسره روگذاشت علی رضا وچون تولدحضرت معصومه بود اسم
دختره رو هم گذاشت معصومه چون می گفتن باید اسم داشته باشه
ولی خداراشکر که زن دایی خودش سالم بود چون جای بچه هاتنگ بود
بر اثر فشار زیاد نتونستن تحمل کنند وزود دنیا اومدن
برای برگشتن توماشین خوابت برد وحالا خواب نازی ومن دارم می نویسم
خوب بخوابی عزیزم
بمیرم برات که داشتی تو تب می سوختی
فاطمه با ابوالفضل
وقتی صبح پاشدی ابوالفضل رو دیدی حات خیلی بهترشد
با هم کلی بازی کردید
ای شیطون چیکار می کنی!!!!!!!!!!!!!!
فاطمه توهم!!!!!!!!!!!!!!!
خوب دیگه ثابت کردید بچه های خوبی هستید
مامان جون ببخش کیفیت عکسها اصلآ خوب نیست
آخه با موبایل گرفتم
یک شنبه 91/2/24