فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

دختر مهتابی فاطمه گلی

بدون عنوان

سلام به وروجکهای نازم اینم عکس روقلوهای دایی این عکس دوروزگی علیرضا وامیر حسین سمت راست علیرضا سمت چپ امیر حسین علیرضا وامیر حسین 13 روزگی امیر حسین علیرضا ...
20 تير 1393

ماهگرد 11 ماهگی محمد رضا زیارت ضریح مبارک ابوالفضل عباس(ع)

سلام عزیز دلم محمدرضا عسل مامان می دونی امروز چه روزیه؟ روزی بسیار قشنگ وخوب وبه یاد ماندنی ا-اول اینکه امروز شما ١١ ماهگیت تموم میشه ومیرید تو ماه ١٢ و یک ساله  میشید ای مامان به قربونت که چه زود یک سال داره تموم  میشه   عزیز دلم ١١ ماهگیت مبارک   امروز ١١ ماهت تموم شد وداری کم کم قد میکشی وبزرگ میشی دیروز یکی از کارهای  جدیدت شروع شد تو اخرین روز ١١ ماهگیت خودت دستاتو زدی به زمین وبلند شدی   نمی دونی چقدر ذوق زده شدیم وحالا تا میگیم محمدرضا پاشو سریع پا میشی وبا خوشحالی می خندی ودست می زنی ومی خوای شادیتو به اوج برسونی  اینکه می رقصی ومی خوری زمین ...
25 مهر 1392

شیرین زبونیهاوکارهای قشنگ فاطمه وشیطنت محمدرضادر اخرین روزهای 11ماهگیش

سلام عزیییییییییییییییییییییزانم  اینجا یه لحظه یادم به مفصر 6 ساله کلاس افتاد حالا جدی جدی سلام عزیز دلم میوه باغ زندگیم وروجکهای خوشگلم وقند عسلم وسلامی مخصوص وگرم به دوستان گل گل گلم وای خدای من وقتی میام مطلب بنویسم بااینکه چه ذوقی دارم که چی بنویسم حالا یادم میره به حرفهای قشنگ فاطمه ولی سعی می کنم یادم بیارم الان 18 روزی میشه که میری مهد ولی هنوز وابستگیت به من زیاده اول که می خوام    ببرمت با کلی ناز وعشوه معطلی می کنی که شاید دلم به رحم بیاد ونرم البته رفتن به مهدرو دوست داری به شرط اینکه منم بیخ گوشت باشم ولی این صیغه دیگه نمیشه نازنینم هروقت تو کلاس بهت غذامیدم به خ...
21 مهر 1392

جشن جهانی کودک در پارک خضرا

سلام به دختر وپسر گلم امیدوارم همیشه سالم وسلامت باشید عزیز مامان  روز جهانی کودک مبارک  وهمچنین به همه بچه های  نی نی وبلاگ هم این روز خوب وزیبا را تبریک می گم عزیزم نمی دونی امروز چه روز خوبی بود همه بچه های  مهد وپیش دبستانی از همه مهد کودکها به پارک دعوت  بودن واین روز بزرگ را همرا با جشن بادبادکها جشن گرفتیم  برای ما بزرگترها هم روز خیلی خوبی بود بعد مدتها بالاخره این جشن خوب شامل حال ما شد وماهم کلی ذوق کردیم واین از برکت وجود شما شکوفه های نازمون بود............. عزیزم وقتی از مهد بهمون گفتن فردا ساعت سه ونیم همه بچه ها همراه ماماناشون تو پارک باشن ...
17 مهر 1392

اولین شعر فاطمه در مهد

سلام فاطمه گلی امروز از بس ذوق داشتم که شما اولین شعر مهد رو که یادتون دادن خوب یاد گرفتی که گفتم حیف هست اینو تو وب نذارم عزیزم خانم معلمت کلی تعریفت رو میده این جور که معلومه ومیگن با استعدادترین  ومودب ترین شاگر کلاس هستی نمی دونی برای یه مادر چقدر شیرین ومایه  افتخار هست که بگن چقدر بچه شما مودب وبا فهم ودرکه چقدر خوب یاد میگره  همه چیز رو خدایا شکرت به خاطر این نعمت بزرگ   دیروز که از مهد برگشتی اونم با صالحه دختر خاله ت که چقدر به هم وابسته اید وچقدر صالحه هواتو داره وکیف وچیزهای دیگت رو برات نگه می داره بدون اینکه بهش بگی تا شما یه دل سیر بازی کنید خلاصه گفتی مامان خانم...
14 مهر 1392

یه عالمه اتفاق وشیطنت

سلام به همه دوستان عزیزم وجوجوهای ناز خودم الهی قربونتون برم مامان جان این مدت که میام پست بذارم با سرگردانی نمی دونم چه طور آپ کنم  مگید چرا؟ اخه نمی دنم چی شده که سیستم ،ممری گوشیمو نمی خونه  پست بدون عکسهای شما هم که نمیشه هرچی باید در موردتون بگم بیشتر با عکس  نمایش میدم اینجوری هم خسته کننده نیست هم همه چیزو لازم نیست نوشت  وهم یه صفای دیگه به وب می ده اون عکسهای پرخاطرتون،  نمی دونم چیکار کنم ................. قضییه گم شدم ممری تازه خریده شده: چندروز پیش رفتم یه ممری گرفتم اونم با قیمت ١٥٠٠٠ تومان وقتی اون آقاهه به من داد  دیدم گذاشتش تو یه جلد بزرگ منم تعجب کرد...
13 مهر 1392

دلم گرفته ...............

سلام به دوستان گلم دیشب قصد داشتم یه پست بذارم از شیرینکاریهای محمدرضا  وفاطمه واینکه تو مهد چه حال و هوایی پیدا کرده وقتی کامنت دوست خوبم آیسان رو دیدم رفتم تو وبش ووقتی با ماجراهای سوزناکی که در چندسال قبل براش اتفاق افتاده بود تمام بدنم لرزید از خود بی خود شدم نفسم بند اومد نتونستم چیزی بنویسم  جز تآسف وحرص خوردن کاری ازم بر نیومد دلم حسابی  گرفته امروز فقط سرگردان وپکر دورخودم میگشتم نمی فمیدم  چیکار کنم امیدوارم خدابه ایشون وخانواده محترمش صبر بده   دیشب یه شب خاص بود انگار ناراحتی تمام شدنی نبود دیری  نپایید که خبر مرگ عموی همسری داده شد وحدو...
10 مهر 1392

خبرخبر خبردار.......مااومدییییییییییییم

سلام به دوستان خوب وگل م خوبید؟خوشید؟ بلاخره من اومدم از اینکه این مدت به یادم بودید ممنونم واز دوستانی که برام کامنت گذاشتن تشکر می کنم دوستتون دارم ودلم خیلی براتون تنگ شده بود راستش من یه کم کسالت داشتم وحالم خوب نبود نتم هم که محدودیتش تموم شد وفرصت خوبی بود برا اینکه یه کم بیشتر به کارهام وبه زندگی برسم خدارا شکر همه چیز روبه راه است   من وآقای پدر مشغولیم من تو خونه مشغول کارخونه وخیاطی وبچه داریم وهمچنین خریدبیرون هم من انجام می دم همسری هم که سر کارهست ونمی تونه به مابرسه وکمکمون کنه  ولی من این جوری راضیم به شرط اینکه همه باهم خوب وخوش باشیم همدیگه رو درک کنیم وبفه...
7 مهر 1392

دوستان من میرم وخصی

سلام به دوستای خوبم من چندروزی حالم خوب نبود نتونستم بیام بهتون  سر بزنم عذر منو بپذیرید ولی گه گاهی که یه  کوچولو وقت می کردم وکار داشتم میومدم می دیدم هیچ نظری ندارم یه کم دلم می گرفت امیدوارم شما هم مثل من بد حال نباشید حالا هم اینترنتم فردا قطع میشه معلموم نیست کی وصل کنم شاید یه کم گرفتاریهایی که دارم سروسامان بدم مشکلات کمتر بشه بیام تا اون موقع دلم خیلی براتون تنگ میشه شاید هم رفتم خونه بابا جونم از نتشون استفاده کردم اومدم یه سر زدم امیدوارم تو این مدت فراموش نشم برامون دعا  کنید دوستتون دارم ...
28 شهريور 1392

محمدرضا عزیزم 10 ماهگیت مبارک

عزیز مامان سلام امیدوارم مثل همین الان که خوب وسرحالید همیشه خوب وخوش وسلامت باشید تا منم با خوشی شما نفس بکشم مامان جان قربونت برم که با یه چشو بهم زدن هی بزرگ وبزرگ تر میشی عزیزم می دونی امروز چه روزیه ؟امروز پایان 10 ماهگیت هست دیگه 10 ماهت تموم شد انگار همین دیروز داشتم می نوشتم 9ماهگیت تموم ش وامروز وارد ماه 11شدی 10 ماهگیت مبارگ نفسم ورودت به 11 مبارک عشقم نمی دونی چه بلایی شدی خوب صداهارو تقلید می کنی مخصوصآ صدای جیغ زدن فاطمه ویا هر بچه دیگه رو یه بلبل داریم وقتی میگم محمدرضا کو جوجو ؟سرتو برمی گردونی نگاش می کنی وقتی می گم جوجو چه جور سوت می زنه لباتو می زاری رو هم وف...
25 شهريور 1392