روزهای آخر تولد
سلام به دختر گلم به عروسکم وبه شیرینی زندگیم نازگلم دیدن تو منو بی طاقت کرده وحالم اونقدر دگرگون شده که خوابیدن نشستن وحتی راه رفتن برایم مشکل شده ومی دونم که این حس خستگی در شما دخترعزیزم هم هست ومیل به آمدن دراین دنیا لحظه به لحظه شمارا مشتاقتر ساخته ولی ٧روز دیگربیشتر به ورودت به آغوش مامان وبابا باقی نمانده قوی باش که ٧روز دیگه متولدخواهی شد ونور و روشنایی را به خانه ماهدیه خواهی کرد گلی خانم بابایی هم سه روز دیگه میاد راستی نگفتم چه معجزه ای شد که بابا کارای آومدنش ردیف شد گفتم که دلم روشن واین حق من وتوست که بابا پیشمون باشه بابایی یه همکارداره که که فقط به فکرخودشه همیشه به...