فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

دختر مهتابی فاطمه گلی

یه روز شماردیگه از زندگی فاطمه گلی

1391/5/6 13:08
701 بازدید
اشتراک گذاری

شکلک های محدثه جون

بازم سلام

امروز 5شنبه هست بابایی بعداز ظهرسه شنبه اومد مرخصی بازم جمعمون

جمع شد وخوشحال ای ول خوش به حالمون شد یه مهمان عزیز تو

ماه رمضان اخه بابایی بیشتراز اینکه پیش ما باشه سر کاره

حالا عید تو دختر گلمه که از سروروی بابایی بالاوپایین می پری

وقتی بابایی اومد بیداربودی کلی ذوق زده شدی یهوگفتی سلام علیککککککککککککککککککم

بعدپریدی تو بغل بابایی بعد تو اغوش فشردیش وهمینجوری از ته دل می خندیدی...................

شکلک های محدثه

عصر هم که سه تایی رفتیم خونه اقاجونت یکی دو ساعتی نشستیم افتار

هم که خونه خودمون بودیم شب من تادیر وقت بیدار بودم وکار تو آشپزخونه

که تموم نمی شد شما گلم هم تایه ادم بیدار هست خواب نمی دونید چیه

بابایی گرفت خوابید بالاخره کاروسحری درست کردن من ساعت 12/30 تمام

شد داشتم از گرما می مردم که مجبورشدم یه دوش بگیرم تواین فاصله جیق

کشیدنهای شما بابایی رو نذاشت بخوابه که خود بابایی مجبور شد خوابت کنه

بعدهم که از بس خسته بود نمی دونم کی خوابش برد فردا هم به سلامتی

ساعت 11/30 از خواب پاشدی وشیرین زبونیهات وشیطنت هات شروع شد

کاش حرفاتو می نوشتم

عصر هم که سجاد پسر همسایمون با ابجی فاطمش اومدن خونه کلی با

هم بازی کردید

اینم عکاساشون که بدنیست برای یادگار اینجا بمونه

 

 

دیشب هم که بعداز اینکه از خونه اقاجون یعنی بابای من اومدیم موقع خواب عروسکتو

برداشتی رفتی پیش بابا می گفتی این دخترگلمو بایدبخوابونم بهش شیر بدم بخواب

دختر گلم جون تودلم بعدمی گفتی مامان من باید یه چیزی بخورم تا خوابم ببره گفتم

چیمی خوای؟ گفتی یه چیزی دیگه...گفتم خوب بگو چی یه کم مکث کردی بعد

همینجوری که صداتو می کشیدی گفتی شیییییییییییییییییییر یه پاکت شیر موزو

خوردی بعدهم کلی حرف زدن به زور خوابت برد صبح هم که تا ساعت نزدیک به

یک خواب بودی که به جای صبحونه نهار که چه عرض کنم به اندازه غذای یه بچه

موش هم نشد خوردی باباتشنگی داشت خفش می کرد اخه قبلش رفته بود

جوشکاری دایی عیسی که سبد زباله برای در حیاطمون درست کنه اومد نماز

خوند وگرفت خوابید برای اینکه شما هم سرو صدا نکنید بردمت تو اتاق خیاطی

ویه بلوز شلوار خوشگل برات دوختم وهم بابات تونست راحت بخوابه وهم شم

 

کلی ذوق کردید بعد هم که حمام کردیدکلی هم بازی وورجه وورجه کردی

و بعدلباس نورو پوشیدی و بابایی رو از خواب بیدار کردیدولباساتو بهش نشون دادی

 خوب مامانی منو می بری توباغچه عکسمو بگیری؟

شکمو انداختی جلو که چی دخمل گلم

اها می خوای پز لباستو بدی این فقط یه بلوز شلوار ساده است

راستی این همون لباسیه که من باعجله وبرای سرگرم کردنت دوختم

یادت باشه منو مجبور به چه کارهایی می کنیا

 

خنده هات این شکلی شدن مامان؟

مظلومیتت منو کشته حالا چرا اینقدر مظلوم؟

 

حالا هم که بابا داره بهت بستنی و هندونه  می ده

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان ساینا
7 مرداد 91 16:58
وای دختر به این بانمکی و نازی کی دیده
بلوزتونم خیلی خوشگله خاله جون. ممنون مامانی


مرسی خاله جون
زهرا از نی نی وبلاگ213
7 مرداد 91 19:47
به به چه عکسهای قشنگی خاطره های خیلی خوبیند دستت درد نکنه مامانی
مخصوصا اون عکسهای سه نفره


مرسی خاله جون
زهرا از نی نی وبلاگ213
7 مرداد 91 19:49
باریکلا مامان خانوم خیاطی هم که میکنید
کاش عکس لباسها رو هم میذاشتید
خیلی خوبه با دستای خودت لباسهاشو بدوزی یه مزه دیگه میده نه؟!


چشم عکس همه لباسهایی که براش دوختم می گیرم میزارم ببینید گلم


مامان صدرا
8 مرداد 91 10:07
سلام به فاطمه جون و مامانی مهربونش مرسی که به ما سرزدید من شما رو لینک میکنم تا همیشه بهتون سر بزنم ، شما هم اگه قابل دونستید ما رو لینک کنید ، ما این روزا خیلی محتاج دعا هستیم ، یاد ما باشید
نفس مامان آویسا
9 مرداد 91 10:24
سلام خانومی چه دختر خوشگلی با موهای فر خوشگل عزیزم زود زود عکسای آویسا جون رو می زارم تو پست قبلی تو ادامه مطلب هم چند تا عکس ازش گزاشتم ممنون
سپیده
9 مرداد 91 14:32
سلام. خوبی عزیزم. دوست داری تو مسابقه ای که گذاشتم شرکت کنی؟ منتظرم.
مامان پریسا
9 مرداد 91 15:29
ایشالله همیشه جمعتون جمع باشه. پس مامانی خیاطی هم انجام میدن. افرین به شما
نی نی والا
10 مرداد 91 12:12
ممنونم عزیزم از سر زدنت به وبلاگم .نه هنوز که رایانمون نیومده منتظریم همچنان.الهی دختر خوشگلت سلامت باشه
سپیده
10 مرداد 91 18:00
مامان کوروش
11 مرداد 91 0:29
سلام عزیزم ممنون که اومدی وممنون از همدردیت دعا قشنگی واسم کردی واسم دعا کن که صبور باشم وبتونم تحمل کنم خیلی سخته خیلی
زهرا از نی نی وبلاگ213
11 مرداد 91 5:26
رمز رو خصوصی براتون میفرستم
زينب عشق مامان و بابا
11 مرداد 91 14:24
سلام خوبيد قبول باشه با عكس زينب گلم روي مجله بروزم
شاهده
11 مرداد 91 15:18
سلام عزیز دلم خوبییییییی ممنونم که بهم سر زدی و خوشحالمون کردی خدا دخمل خوشگلتو برات نگه داره و انشالله نی نی توو راهی سالم و صالح بیاد توو بغلت ممنونم بابت دعایی که می کنی واقعا نیاز دارم و مطمئنم که دعای شمای مامان مومن میگیره راستی رمز (الله)هستش