فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

دختر مهتابی فاطمه گلی

تولدت مبارک خاله جان

1391/5/3 12:12
1,900 بازدید
اشتراک گذاری

 


شکلک های محدثه

سلام

الان دوهفته ای میشه که من نتونستم درست وحسابی بیام اینجا آخه

سیستم روبردیم یه موسسه که درستش کنن ولی به قولی اقا تشریف

بردن مسافرت نمی دونم چیکار کنم دیروز که پنج شنبه بوداومدم خونه

خواهرم که دیدم خواهرم یهویی تصمیم گرفت برای دختروپسرش صالحه که

2سالشه ورضا که 5سالش تموم شد جشن تولد بگیره البته قرار بود سه روز

پیش که تولدش بود بگیره ولی شوهرم خواهرم همراه شوهرخواهرش که قرار بود

قلبشو عمل کنه رفته بود شیراز...........................

برای بقیه مطالب ودیدن عکسها


شکلک های محدثه

دیروز که بابایشون تشریفشو آورد دیشب هم یه جشن مفصل گرفتن منم

از قبل کادو رو خریده بودم اماده بود دیگه نمی خواستم برم با عجله کادو

بگیرم لباس تولد صالحه رو هم خودم دوختم یه لباس هم برای فاطمه دوختم

که اگه عکس گذاشتم می تونیدلباسآشونوببیندواینکه متآسفانه خانواده شوهر

خواهرم هیچ کدوم نبودن عده ای در مسافرت به سرمی بردن عده ای هم

شیراز پیش مریضشون بودن یکی از خواهرشوهرش هدیه خانم هم که مریض بود

خلاصه حسابی جاشون خالی بود خیلی عکس از بچه ها انداختیم با موبایل که

اصلآ خوب نشد با دوربین هم از بس ورجه وورجه می کردن تعداد کمیشون خوب

شدن که من الان اوناروندارم غیراز چندتا که با موبایل گرفتم

 

 

 دنیایی پر از شکلک زیبا

نمایی از تزیین اتاق که آبجی فاطمه زحمتشو کشیده البته بادکنکهارو خود

رضا باد کرده


 دنیایی پر از شکلک زیبا


 

اینم کیک ارژانسی رضاوصالحه

شکلک های محدثه

رضا وصالحه که الهی قربونتون برم خاله جان انشالله صدساله شید

مامانی یادش رفته بود کلاه تولدو بیاره آخرمراسم یادش اومدکه کلی

ازش خندیدیم

خسته نباشی آبجی!!!!!!!!!!

 

 

ببین باروشن شدن فش فشها بچه ها چه ذوقی کردن

ناگفته نمونه ما بزرگترها هم ذوق کردیم همراه باهاشون جیق کشیدیم

 

ازسمت راست به چپ

فاطمه گلی  فاطمه دایی الله کرم نرجس دایی روح الله محمد دایی بهرام رضا وصالحه

 

صالحه جان تولدت مبارک

لباس شماصالحه جون ببخشید زیاد خوب نشد البته من این جور فکر

می کنم چون دستم درد بود ارگانزا هم نبود که زیرش بزنم عجله عجله بود دیگه

 

 

اینم فاطمه گلی که چوب بستنی کرده تودهنش میگم مامان مگه

چوب بستنی خوردنیه درش بیار میگه نه!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اینم لباسی که باعجله دوختم مامانی یادت نره خیلی دستم درد

می کرد فقط 4ساعت طول کشیدتا گلهاشو درست کردم از ساعت 3بعداز ظهر تا7

 


چه ژستی گلی خانم!!!!!!!!!!!

 


دیشب ساعت 12رفتیم خونه که چون تنها بودم سینا پسر خواهرم همرام اومد

صبح ساعت 11 هم دوباره اومدیم خونه خواهرم زهره اخه یه حوض بزرگ تو

حیاطشون دارن منم که کلی تشک وپتو داشتم که باید می شستم دست

تنها هم که نمی تونستم اوردم که با کمک خواهرجونم تو حوض  بشویم ولی

بیچاره نذاشت من نزدیک شم همه اونارو با اینکه روزه بود شست منم فقط

اتاقارو تونستم جاروبزنم بعدشم به بچه ها یعنی سینارضا وصالحه بچه های

خواهرم وفاطمه خودم قول دادیم که اگه نهارخوردن بریم تو حوض اب تنی کنیم

  یک ساعت بعداز نهار خوردن 5تایی رفتم تو حوض کلی هم خوش گذشت

آخرش فاطمه رو به زور از آب بیرون آوردم که کلی گریه کردنه بابا خیلی بهش

خوش گذشته بود نمی خواست بیرون بیاد که!!!!!!!!!!!!!!!!!

اینم آبتنی که قولشو بهتون داده بودم

 

 

 

نمی دونید چه کیفی داشت

 

 

 

خیلی خوش گذشت مگه نه بچه ها؟

 

 

116q7brfc6.gif

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

محدثه
31 تیر 91 0:48
رمضان خوش آمدی من به تو عادت دارم از تو با نغمه ی پرسوز شفاعت دارم گرچه دیریست خدا رفته زیاد دل من من به ایام خدا ولی ارادت دارم . . . فرارسیدن ماه رحمت و مغفرت الهی مبارک باد
مامان پوريا پهلووون كوچولو
1 مرداد 91 23:59
ممنون از شما خصوصي1020
حسناسادات
2 مرداد 91 2:40
مامان ساینا
2 مرداد 91 20:08
وای لباسها خیلی خوب شدن. خیلی هنرمندی ناهید جوون. منم خیاطی دوست دارم ولی حوصله می خواد که ندارم. یه دنیا بووووووووس
نی نی والا
10 مرداد 91 12:18
دخی خوشگلم وای وای. چه نازیه. تولدشم گرچه دیر مبارککککککککک