فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

دختر مهتابی فاطمه گلی

محمد رضا وعکسها

1391/9/12 21:37
578 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان خوبم

nice kawaii

امیدوارم خوب باشید وزندگی به کامتان باشد دلم برای همتون تنگ شده

بود مخصوصا برای وروجکهای گلتون

قبل از هرچیز از ابراز لطف ومحبت تون نسبت به ما که همراهمون بودید

 ودلواپس تون کردیم خیلی ممنون وشرمنده ایم امیدوارم شما همیشه

همراه با خانواده وگلهای زندگیتون سلامت وشاد باشید

ببخشید من این مدت خیلی درگیر بودم نتونستم بیام بهتون سر بزنم

 آبجی فاطمه هم چون امتهانات میان ترمش شروع شده نتونسته

بهتون خبر بده فقط نظرات شما رو به گوش من می رسوندکه ازتون

 تشکر می کنم

 Baby Looney Tunes

تقریبآدوران بحرانی داره تموم میشه و دستای محمد رضا بهتر شده

وحالا می تونه اونا رو بالا ببره البته هنوز به لباسش سنجاق شده یه

کم هم شیطون شده بغلی شده همین که می زارمش تو گهواره یا

نی نی لای لای گریه می کنه همین که صداش می زنم یا بغلش

می کنم آروم میشه رو پاهام که باشه ارامش خاصی داره تو چشماش

نگرانی رو می بینم می ترسه که از خودم جداش کنم چنان لباسامو

صفت تو دستاش می گیره که آدم دلش میسوزه که از خودش جداش

 کنه

 pooh dividerpooh divider

  قربونت برم که اولین دوران زندگیت خیلی سختی کشیدی اولش

 خفگی بدو تولد بعدشم شکستگی دستات ویرقان که خودم با مراقبتهای

 زیاد به حداقل رسوندمش وبعد هم عفونت ناف که اونم تقصیر دکترت بود

 که گفته بود لازم نیست هیچ دارویی بهش بزنی وگرنه اگه گوش نگرفته

بودم و الکل سفید زده بودم عفونت نمی کرد ولی خدارا شکر بعد با بتادین

والکل سفید دو روزه خشک شد وشش روزت بود که افتادومامانو از این

دلواپسی درآوردی از خدا می خوام که دیگه هیچ وقت مریض نشید

 

مامان فقط چند روز اول تولدت تنها نبود یعنی خاله فاطمه ومادر جون

به نوبت پیشم بودن بعد هم سه روز تعطیلات بابایی پیشم بود ولی

بقیه روز وشبها با شما تنهام با شما که باشم شادم ولی خدا کنه

 مریض نشید که من تنهایی می ترسم

موقع تولد وزنت سه کیلو وچهارصد ودور سرت ٣٣ وقدت ٥٠ سانت بود

١١روزت بود که بردمت بهداشت وزنت چهارکیلو وصد گرم دور سرت ٣٦

وقدت ٥٢ شده بود

 بدو تولدت ورم داشتی وکبودی صورتت کاملاً مشخص بود که عکستو

می زارم والان خیلی تغییر کردی وماهتر شدی گلابم نمی دونی چقدر

دوست داشتنی هستی ابجی فاطمه هم خیلی زیاد دوستت داره

 هواتو هم خیلی داره با کمترین صدای گریه ات منو صدا می زنه موقع

عوض کردن مامیت میره بیرون میگه من میرم بیرون عیبه زشته تا نبینم

هرچی که برات نیاز داشته باشم بهش گفتم سریع برام میاره خلاصش

 که خیلی کمکم میکنه دوران خیلی سختیه هم باید هوای آبجی رو داشته

باشم که یه وقت حساس وگوشه گیر نشه وهم مسئولیت مراقبت از

شما به گردنم هست وباید شش دنگ حواسم بهت باشه وقتی می خوام

رو پاهام بخوابونمت فاطمه هم گیر میده که منو هم رو پاهات بخوابون

می مونم که چکار کنم تمام وقتم به شما دوتا هست فقط وقتی خوابید

 می تونم کارای خونه رو انجام بدم آخر شبی هم خوردو خسته می خوابم

نصف شب هم اکثراً تا صبح بیدارم  الان ١٦ روزت هست

وقطره( آد )رو شروع کردی

 

 

 

لطفاً برای دیدن عکسها به ادامه مطلب بروید

نمایی از اتاق محمد رضا و مختصری از سیسمونی

تزئین اتاق محمد رضا

 

 

 

 تخت وکمدی که دایی روح الله برات زحمتشو کشید درستش کرد

 

 


 

 

 

3ساعت بعداز تولد در بیمارستان سلمان فارسی که هنوز آثار کبودی وورم روی چهره ات

 نمایان هست

عصر همان روز تو بغل مادر جون (مامان بابایی ) همراه با آبجی فاطمه وسینا (پسر عمه)

 بعداز یک شبانه روز سختی خواب می چسبه ها

آبجی فاطمه که برا آمدنت لحظه شماری می کرد وحالا خیلی خوشحاله

اینم کادوی محمد رضا به آبجی نازش

دسته گل وشیرینی از طرف بابایی که بعداز تولد رسید و بالاخره بابایی حین تولد تشریف

 نداشتن سر کار بودن ومامانی کلی حرص خورد

حمام کردن در روز  دوم تولد

قربون صورت کبودت برم واینکه هنوز نمی دونستم دستت شکسته

اینجا دو روزگیت هست دستت شکسته بود من نمی دونستم ببین چه جور دستت کنارت

 افتاده

چی دارین به هم میگین

خوابهای خوش ببینی

روز پنجم تولد که زردی داشتی زیر مهتابی بودی

روزششم تولدت بود که نافت افتاد ومامانو کلی خوشحال کردی

دینم عکس محمد پسر دایی بهرام ،دایی ارشد

تصاویری از شیرین کاریهای آبجی که به هنگام مامی کردن محمد میره بیرون که به اصطلاح

 نبینه به گفته خودش که عیبه

 انشالله عکسهای بعدی رو در فرصتی دیگه می ذارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان امیر مهدی (سوده)
13 آذر 91 14:39
الهی قربون صورت ماهش برم من چقدر ماشاالله خوشگله الهی بمیرم برای دست شکسته اش الان خوب شده یا نه؟عزیزم نمیدونم چرا نافش عفونت کرده جدیدا میگن چیزی نیاز نیست رو ناف بزنن قبلا الکل سفید میزدن و الان منسوخ شده چون میگن خوب شدنشو به تعویق میندازه اما فکر میکنم علم پزشکی برای همه یکسان نیست به هر حال خدا رو شکر افتاد چقدر این نی نی اذیتت کرد گلم بمیرم برات عزیزم.خدا براتون حفظش کنه قربون فاطمه و شیرین کاریهاشم برم هر دو تا شونو ببوس .دوستت دارم عزیزم.

سلاااام سوده عزيزم خوبيد خدانكنه عزيزم آره بهتره ازلطف شما
تشكرمي كنم ازت به خاطرحق خواهري كه تواين مدت، نسبت به من داشتيد باتمام وجود دوستت دارم ميبوسمت قربون اميرمهدي هم برم بوس
مامان آویسا
14 آذر 91 14:21
ای جانم مامانی دستت درد نکنه عکسا دیر رسید ولی کامل رسیده
چه اتاق خوشگلی هم داره مثل خودش
چه توپولو شیرینه مثل آبجیش

سلام ممنون عزيزم شمالطف داريد ممنون ازحضورتون بووووس

مامان آراد(خاطره)
15 آذر 91 0:13
سلام...امیدوارم که حالتون خوب باشه...
آراد در مسابقه نی نی فشن شرکت کرده...خوشحالمون میکنین اگه به لینک وبلاگی که پایین براتون میزارم برین و برامون که کدمون 007 هستش رای بدین...هر وبلاگ میتونه به دو نفر رای بده...
http://ninimod.niniweblog.com/post20.php

سلام شرمنده انگارديررسيديم انشاالله دفعه بعد اين افتخاروداشته باشيم



مامان امیرعلی
16 آذر 91 23:34
خداروشکرکه دست گل پسرت بهترهانشالله همیشه ساالم وشادباشید
مامان ریحان عسلی
16 آذر 91 23:45
سلام
آخی عزیزم خیلی سخته که بچه ات سرما بخوره چه برسه که دستش حین زایمان .... میدونم روزای پرکاری رو داری اما دفعه ی بعد اومدی بیا بگو چطور شد که دست محمد رضا جون حین زایمان شکسته شده ؟
چشم گرفتن فاطمه هم باحال بود از دست تو ای وروجک

سلااااام
قربونت مامان ريحانه ممنون از نگاه زيباتون اره موقع تولد شكنته بود خيلي سختي كشيدم تاخوب شد
چشم و قت شد حتماماجراي زايمان رو تعريف مي كنم بووووس
مریم--------❤
18 آذر 91 16:56
ای جونمممممممممممم
وسایلش مبارککککککک
راستی من یادم هست دقیقا که شما قرار بود نارنجی بخرین سیسمونی رو
خیلی نازهههههههههه


سلام مريم جون خوبي
ممنون كه بهمون سرزديد
مريم جون سيسموني چند رنگ شد راستي يه وقت تعجب نكن كه سرويس قنداق فرنگي ولحاف وتشك صورتي هست چون ازقبل داشتم نو نو بودن نمي خواستم اسراف كنم بوووووس
مامان پریناز
21 آذر 91 15:12
سلام ناهید خانوم.ممنون که به ما سر زدی
قدم پسر گلتون مبارک.چقدر دلم سوخت دستش شکسته.طبیعی زایمان کردی؟؟
الهی که خدا دو تا فرشته هاتو صحیح و سالم برات نگه داره

سلام عزيزم خواهش مي كنم خوشحال ميشم بيشتربيام پيشتون
آره زايمان طبيعي بود

ممنون ازلطفتون پرينازو ببوس گلم







محمد81
22 آذر 91 18:41
سلام خاله.به من هم لطفا سر بزن.

چشم دراولين فرصت قربونتون برم ببخشيد منو اگه نتوستم زودبه زود بيام
مامان بهار
23 آذر 91 14:30
ماشاا.. چه نی نی نازی!
ان شاا... از چمیع بلایا به دور باشن هر دو تا گل بهشتیتون

ممنون عزيزم همچنين دخترگل شما

مامان پريا
25 آذر 91 2:29
سلام.مبارك باشه خداحفظش كنه ايشالا.خيلي نازه


سلام عزیزم مرسی گلم عزیزم چرا آدرس وبتونو نذاشتید؟
مائده(ني ني بوس)
25 آذر 91 19:55
چه سيسموني خوشگلي ايشالا به سلامتي ازش استفاده كنه و اميدوارم دست كوچولوش زودي خوب خوب شه
محمدرضا بناری
18 دی 91 21:00
سلام. قدم نورسیده مبارک. اسمشم خیلی قشنگه. ایشاا... عکسهای مراسم جشن تولد و دامادیش.


ممنون پسر خاله جان ممنون از محبتتون همچنین روزی بچه های گل شما بچه هارو ببوس
داییت الهتلم
18 دی 91 22:24
عکسا قشنگه ولی همش خوابه ازبیداریش میدونم نمیتونی عکس بگیریاز بس ازیت میکنه که یادت عکساش نیست ولی ازبیداریش هم عکس بگیر حتی اگر گریه کنه