محمدرضا عزیزم 10 ماهگیت مبارک
عزیز مامان سلام
امیدوارم مثل همین الان که خوب وسرحالید همیشه خوب وخوش
وسلامت باشید تا منم با خوشی شما نفس بکشم
مامان جان قربونت برم که با یه چشو بهم زدن هی بزرگ وبزرگ تر
میشی
عزیزم می دونی امروز چه روزیه ؟امروز پایان 10 ماهگیت هست دیگه 10
ماهت تموم شد انگار همین دیروز داشتم می نوشتم 9ماهگیت تموم ش
وامروز وارد ماه 11شدی
10 ماهگیت مبارگ نفسم
ورودت به 11 مبارک عشقم
نمی دونی چه بلایی شدی خوب صداهارو تقلید می کنی مخصوصآ
صدای جیغ زدن فاطمه ویا هر بچه دیگه رو
یه بلبل داریم وقتی میگم محمدرضا کو جوجو ؟سرتو برمی گردونی نگاش
می کنی وقتی می گم جوجو چه جور سوت می زنه لباتو می زاری رو هم
وفوت می کنی ایییییی جووووووونم که می خوام درسته قورتت بدم اگه اون
لحظه بخورمت نمی فهمم
..............
لطفآ برید به ادامه مطلب
وقتی یه چیزی بر می داری بذاری تو دهنت میگم
نههههههههههههههههههههه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تا میشنوی که می خوام بیام ازت بگیرم می دوی اونم چه دویدنی تند تند
ویه کم می ری دوباره بر می گردی پشتتو نگاه می کنی ومنم همینجور که
دنبالت میام می خندی وفرار می کنی عششششششششششششششق
می کنم بااین اداهات
راه پله های خونه رو که چه به سرعت طی می کنی تا حالا به پله 6 هم رسیدی
که اگه نرسیده بودم شاید سقوط آزاد
عزیزم زیاد وقت ندارم امشب یه عروسی دعوتیم البته مراسم عقد هست
عقد رضا پسر عمه عطیه میرم که آماده شیم تو یه فرصت مناسبتر میام که بنویسم
یه دنیا دوستتون دارم