فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

دختر مهتابی فاطمه گلی

اتفاقاتی که بعداز زایمان اتفاق افتاد ومنو داغون کرد

سلام به همگی اکنون که اینجا هستم فقط برای خالی کردن عقده های درونیم می دونید چه بلایی سرم امده محمد رضای من در هنگام تولد بهش شک وارد شده بود بند ناف دور گردنش پیچ خورده بود داشت خفه می شد بمیرم مامانی که نصف عمرم تو این چند روز از بین رفت صورتت کبود شده  بود که شما رو تا ساعت ٣ بعداز ظهر زیراکسیژن نگه دارن حالا که این  مسئله حل شد امروز که بردیمت برای ازمایش تیروئید وغربارگری سنجش شنوایی یه سربریمت پیش دکتر متخصص اطفال برای چکاو یه کم یرقان داشتی ولی بدتر از همه این که بعداز معاینه دکتر به صورت ارژانسی فرستادمون که بریم از دست چپت عکس بگیریم بعد متوجه شدیم که دست ظریفت در ه...
29 آبان 1391

خبر جدید....

سلام به همه دوستای خوب مامان ناهید و فاطمه کوچولو... یه خبر جدید برای همتون دارم... اخرش  نی نی مامان ناهید به دنیا اومد... این وروجک امروز ساعت 4 صبح چشمش رو به این دنیا باز کرد.. و با اومدنش به این دنیا امروز روز خیلی قشنگی بود برا همه ما.. بهت خوش اومد میگم عزیزم محمدرضا جان... ولی من هنوز ندیدمش قراره امشب ایشالا برم و ببینمش وای که دل تو دلم نیست... و اما آبجی ناهید که بیچاره چقدر سختی کشید برا این وروجک... ولی خداروشکر هردوتاشون سالم هستن... خدایا شکرت... ...
25 آبان 1391

روز از نو روزی از نو

سلام به همگی دوستان امروز دوباره سعادت نصیبم شد که بیام توسایت نی نی ها دیروز تا غروب مشغول نظافت بودم بعداز اذان مغرب هم نماز خوندیم وبا همسری وآبجی فاطمه وفاطمه مامانی راهی بیمارستان شدیم اولش معاینه بعد هم خانم پرستارفرمودند که بروم دوتا کیک ودوتا آبمیوه بخورم بعداز 45 دقیقه برگردم که نوار قلب نی نی رو بگیرند بعدهم وضعییت منو تلفنی به دکتر کشیک گزارش دادند ودکتر  دستوردادند که فردا یه سنو انجام بدم ودوباره نوار قلب بگیرم همون موقع سریع خودمونو به سنو گرافی رسوندیم که نخوایم فردا زیادمعطل بشیم خوب دکتر داشت می رفت آخه ساعت نزدیک 11 بود ولی لطف کردند سنو رو واسمون انجام دادند وق...
21 آبان 1391

نی نی هنوز نیومده توبغل مامانی

سلام به گلهای نی نی وبلاگ خوبید ؟ بازم عذر می خوام به خاطر تآخیرم اخه این روزااینترنت تو خونه ندارم وخیلی سختمه که بیام خونه باباجونم  دلم برای همتون تنگ شده بود الان هم همسری رو تو خونه  تنها گذاشتم امشب اومدم فقط برای اینکه بیام پیشتون     این روزها وضعیت خوبی ندارم خس ته، سنگین ولگنم بسیار درد میکنه احساس  میکنم که بند بند بدنم ازهم میخواد از هم باز بشن از بس شکمم صفت میشه  که احساس می کنم همه رگهای تنم میخواد از هم بشکافه هروز میگم فردا نی نی  میاد وشروع می کنم به تمام کردن کارهای نیمه تمام آخه دوست دارم با ورود نی نی  همه چیز تمیز واماده باشه تقریبا ...
20 آبان 1391

حرفهای شکسته فاطمه

حرفهای شکسته فاطمه که فعلآهمینارو یادمه     تتاست  (کجاست)                  سایت   (ساعت)              کولت  (کولر)     کچار می کنی (چکار می کنی)   اختهاش (خنده هاش)         بلاشک (لواشک) یت (رفت)      ریتیم (رفتیم)    اجاجون (آقا جون))              &nbs...
6 آبان 1391

بازم دوتا دیگه از شعرهای فاطمه گلی

    زنگوله پا  زنگوله پا کنار جوراه میره                    زیر درختهای هلو راه میر ه جست می زند روی دو پا                     می زنه به زیر شاخه ها از اون بالا چند تا هلو                          گیر می کنه به شاخ او باغ هلو که ساکته همیشه        &nb...
6 آبان 1391

ورود به ماه نهم مبارکه گل پسملم

سلاممممممممممممممممممممم خوبییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییید؟ مامانای خوب و دوستان خوبم این روزها محتاجم به دعاتونم چون واقعا خیلی خسته شدم احساس سنگینی تمام وجودمو گرفته که به زور کارامو می کنم وای سخت تراز همه دستشویی بردن فاطمه وقتی می خوام خم شم یا حمومش بدم می خوام بترکم وای موقع مسواک زدنش ادا وا طفار زیاد داره که خسته میشم از بس سرپا وایمیسم  شبا یا خوابم نمی بره یا تو خواب ناله می کتم رو دست چپ نمی تونم بخوابم همش رو دست راست می خوابم بالشت حاملگی را موفع خواب یه لحظه نمی تونم از خودم دور کنم اگه نباشه بدنم خواب می ره ومور مور می کنه      &nbs...
20 مهر 1391